ماده ایست که تولههایش را میخورد
هر غروب سرشان را میجود
هر شب آبستنشان میشود
و هر صبح از نو میزایدشان
به تولههایش که نزدیک شوی
پنجه و دندان نشانت میدهد
خیز بر میدارد، میراند ت
تا در انزوا پشت یک یکشان را بخراشد
همهٔ مهر مادرانه اشٔ همین است
هر که تولههایش را نوازش کند
سزایش جای پنجولی
که تا ابد میسوزدو میسوزاند
دنیا جای بدیست و فقط او مادرست