از خاطرات
این ساز خاموش
هفت سیم گم شده
از گیسوان این زن
هفت هزار تار
الفبایش شوری داشت
که شعرش را هیچ کس…
آهسته بگویم
این زن شعر میگفته
تازگی آواز هم میخواند
می دانید
آهستهتر بگویم
آواز خو ان دوره گردی
گیسوان بریده ای
سازی بدست می رفت
دیگران گفتند
من ندیدم
و باور کردم
شبی شنیدم
مردی
بر گیسوان سیاهی
مینواخت
و آوازش
نوری داشت
که خودم دیدم
باور کنید
No comments:
Post a Comment