خداحافظ
گرد که می شوم
ناگزیرم
به غلطیدن
مثل اشک
روی سرپایین زندگی
ناگزیرم
خداحافظ
خوابِ آرامِ بی زولپیدم
باز نیمروی صبحانه
به یک نفر
لبخند می زند
خداحافظ
فصلِ بوی باران
باز سایه ام
در پیاده رو
تنها به خانه بر می گردد
خداحافظ
دلنشین ترین صدا
دوست داشتنی ترین دروغ
گریه دارترین خنده
اعتماد ابلهانه ام
درد فلسفی
تنهاترین همراهم
قصه بی پایان
به آخررسیده ام
گوشهایت را بگیر
فریاد بلندی کشیده ام
No comments:
Post a Comment