اوکه این گونه تبدار
می بوسدم به نگاه
از کدام آفتاب می
تابد
جزشمس
ازکدام دیارمی آید
جزتب ریز
نمی باشد ازخیلی دور
نمی تواند از نزدیک
نسوزاندم به نفسی
گامی فاصله نگه دار
گاهی
که پرده کنار است و
ماه هلالی
گاهی
که لبالب می شویم
به آبِ انگور
شاد و شنگول
دست نگه دار
که آتشِ تند
زود به خاکسترمی
رساند
اشتیاق پنبه ای را
تو را ندا می دهم
مرا صدا کن
به نام غزالی گریز
پای
مرا صید کن
به غزلی ناب
چنان شهریار دیارت
که من گریخته ام از
دام
و به هر ترفندی رام
نخواهم شد
خام
No comments:
Post a Comment