Thursday, January 9, 2014

جاودانگی

به من نزدیکتر نمی شوی
از دستهایم با سردی ناخنهایت
ده بار مرده اند و خود نمی دانی
پوست انداخته ای  
جاودانه تر شده ای از زمین
جوانتر از غول قصه ها
شیشه عمر دیو را سر کشیده ای یک جا
هنوز دوستم می داری؟
پری شده ام
ها
با آینه ها حرف می زنم
روی جدول ها راه می روم
لب باغچه ها
چه ها می کنی این روز ها
خوبی با احوال سکوتت
سوت نا سوت و کورت
کورکت خوب شد؟
شد که شد
زندگیست دیگر
بالا و بال بال دارد
پایینش را که دیدیم
آنهم مثل بالایش بود
بود که بود
بازیست دیگر
سر شکستنک دارد
دردت به جانِ خاخان
جان شیرینم
شیر
مرد
نمی میریم
از شکلی به شکل دیگر
سیالیم
یال در باد آویخته
تاخت می رویم
همین که می رویم خوش است و
خوشان است و
خو
شاید
دنیای دیگر
به همین دنیا سرازیر
بارها عشق تو منو کشت
دآش
سر به زیر
از اینجا در آوردم باز
دنیا به آخر نمی رسد تا عاشقم
غم

No comments:

Post a Comment