Thursday, December 12, 2013

سرود پائیزی

هماندم که برگی فرو می چرخد از درختی خشک
هماندم که کودکی می دود بر سرازیر خیابان
هماندم که  دستی موج می زند در هوا به بدرقه
هماندم که ابر فرامی گیرد آسمان را به بغضی تنگ
هماندم که  پیرمرد دست فروش می خندد بی دندان
هماندم که سکه ای طنین انداز می شود در ته قوطی
هماندم که زن بی خانمان سر بر می آورد به دعا
هماندم که پلکی فرو می افتد بر نگاهی سرد
هماندم سرودی پدید می آید پائیزی
با رنگهای زرد و سرخ و نارنجی

No comments:

Post a Comment