Tuesday, May 7, 2013

سکوت

زخم رویه بسته است
 دهان باز نمی کند از خون و درد
با فرا موشی به مرهم نمی رسد
 
فریاد خاموشم را
تو بشنو
عزیز
 
ناله مرغ سحر است
می نالد بی صدا در انتظارِ قفس
سحر نزدیک است
 
خروشِ خِرسی خونین است
می خراشد در خِرخِره
تا برآید از پسِ زمستانی سرد
 
جَوِشِ موران هم موج است
می جوند ریشه های پوسیده را
تا برویی ببالی بَر دهی از نو
 
آوای لولای زنگ زده پنجره است
می گشاید خود را رو به آسمانی باز
تا پَر کِشی آزاد و رها
 
سکوت زخم رویه بسته است
دهان باز نمی کند از خون و درد
با فرا موشی به مرهم نمی رسد
 
فریاد خاموشم را
تو بشنو
عزیز

No comments:

Post a Comment